منحرفان

ایدامه

یه پسر پولدار هوس باز ولی خب خیلی خوشتیپ بود همیشه سرش با دخترا گرم بود چشمای سبز موهای طلایی پوست سفید قد بلند همیشه یه کت جین و یه شلوار سیاه رو باهم ست میکرد و است بایه لبخند تومخ به من نگاه میکرد خب من هم تا حدودی جذاب بودم موهای مشکی بلند لخت که چندتا از شاخه هاش رو صورتی و آبی کرده بودم چشمای آبی براق لب سرخ پوست گندمی وقتی دید دارم نگاهش میکنم یه نیشخند خیلی مسخره تحویلم داد که بیخیالش شدم جیسون رد نگاهم رو گرفت اومد چیزی بگه که زنگ خورد کلاس اولم رو من و جیسون جدا بودیم اما من با مایکل بودم اه رفتیم داخل کلاس به صندلی کنار پنجره انتخاب کردم که ته کلاس بود و دنج بود یه ردیف صندلی هم پشت من بود که خیلی دلگیر بود برای همین نرفتم سمتش داشتم جزوهام رو نگاه  میکردم که دیدم مایکل پشتم نشسته خواستم جام رو عوض کنم که معلم اومد و نشد عیب ندارد یجوری سر میکنم زنگ اول ریاضی بود معلم داشت و. ور میکرد که یه چیزی پشتم حس کردم