ادامه
خندیدم یه ویبراتور. دیگه برداشتم گذاشتم تو کونش دیگه داشت میمرد رفتم سمتش کیرم رو کشیدم رو کصش
____________________________________________
از زبان جسیکا
داشتم دیونه میشدم اون آمپولا روانیم کرد کصم داغ شد میسوخت میخواستم بهش ور برم اما دستم بسته بود نوک سینه هام سفت شده بود مایکل دوتا ویبراتور گذاشت توم که واقعا تحملش رو نداشتم بعد کیرش رو کشید رو کصم داشتم از حال میرفتم که مارتین با یه چیز دراز اومد سمتم شلاق بود محکم میکوبید به سینه هام مایکل هم کار خودشو میکرد داشتم میمردم که مایکل گفت شلاق رو بده من رفت کنار و شلاق میکوبید به کصم گریه میکردم اما براش مهم نبود ویبراتور کصم رو درآورد خوشحال شدم که یهو.....