تجاوز

mahsa · 03:36 1403/12/9

حمایتتتت

که بالاخره ارضا شد و تو دهنش خالی کرد و مجبورش کرد قورتش بده بعد گفت خیلی خستم بریم بخوابیم رفتیم بالا تا برای خواب آماده بشیم که جیسون اومد و گفت مایک نظرته یکم حال کنیم؟خندیدم گفتم باشه شب به مارتین گفتم بیاد پیشم بخوابه و با زور راضیش کردم بیاد وقتی اومد آروم اومد تو تخت کنارم که یهو جیسون اومد تو و در و قفل کرد مارتین رنگش پریده بود جیسون گفت نترس فقط می‌خوایم خوش بگذرونیم مارتین دوید که در بره که جیسون گرفتش و گفت برو وسایل رو بیار چندتا خرتو پرت آوردم و مارتینو بستیم به تخت رفتم سمتش و کیرم کردم تو دهنش داشتم تلمبه میزدم که جیسون رفت سمت کونش و گفت واووو دست نخورده اس گفتم پس ماله منه گفت برو بابا که یهو گفت دوتایی موافقی؟ گفتم آره مارتین با چشمای ترسیده نگاهمون میکرد گفتم نترس خیلی درد داره خندیدم و رفتم سمت کونش عجب کونی داشت آماده شدیم و واردش کردیم داشت از درد می مرد ولی خیلی حال میداد چندبار توش ارضا شدیم و خودشم ارضا میشد تا صبح گاییدیمش که از حال رفت یکم خوابیدیمو رفتیم سمت جسیکا

خواستم برم دوباره کونش بزارم که جیسون گفت نه امروز روز خاصیه به دست و پاهای جسیکا چندتا چیز عجیب شبیه دستبند ولی. مثل دست و پای سگ بست و یه تل با گوشای سگ و یه گگ شبیه پوزه سگ بهش وصل کرد آخرشم یه پات پلاگ بزرگ که تهش دم سگ داشت کرد تو کونش شبیه یه سگ کوچولو شده بود جیسون خندید و یه قلاده برداشت و بست به نوک سینه هاش جسیکا از خجالت و عصبانیت قرمز شده بود جیسون یه کیر پلاستیکی برداشت و پرت کرد رو زمین گفت بدو بیارش سگم خوب بدو اماجسیکا فقط با خشم نگاهش کرد و اکنون نخورد جیسون گفت سگ کوچولو برو بیارش فهمیدی یا نه؟ ولی بازم هیچ کاری نکرد جیسون گفت باشه عیب نداره بریم پیاده روی قلاده شو گرفت و میکشید نوک سینه های جسیکا قرمز و بزرگ شده بود جسیکا به زور قلاده باهاش راه می‌رفت تا رسیدن دم یه بوته ی الکی که جیسون گذاشته بود جیسون گفت حالا مثل یه سگ بدبخت اینجا و علامت گذاری کن جسیکا هیچی نگفت و تکون نخورد که گفت مایک بیا و مجبورش کن رفتم سمتش و پاهاش رو دادم بالا مثل حالت  سگ و اونقدر انگشتش کردم که آبش اومد و ریخت روی بوته جیسون گفت آفرین سگ کوچولو بعد رفت سمت یه گوشه و گفت وایسا وگفت وقتشه سواری بدی گفت جیسون بیا رو کمرش بشین وهرکاری میخوای بکنی بکن رفتم روش نشستم و کیرمو کردم تو کصش و تلمبه زدم که جسیکا پرتم کرد پایین جیسون گفت باشه سگ کوچولو ی بدبخت مایک امپولا رو بیار رفتم آوردم وجیسون گفت تو کونش بیستا تو کصش چهل تا هر سینه هفتادتا و دهنش صد تا  امپولا رو ریختم تو یه دستگاه و تندتند بهش تزریق میشد جیسونم بهش شراب تند میداد و دوباره قلادش رو برداشت جسیکا رو حالت طبیعی نبود از کصش مدام آب می‌ریخت و شهوت از چشماش زده بود بیرون جیسون گفت خب توله برو اون کیر رو بیار جسیکا مثل یه سگ واقعی له له زنان کیر رو آورد و مثل سگ نشست بعد رفت سمت بوته و به زور انقد کصش رو عین سگ لیس زد تا آبش اومد برای آخرم من خواستم برم که جیسون گفت نه جیسون نشست کیرش شق کرده بود جسیکا رفت سمتش داشت به کیرش نگاه میکرد  یهو پرید تا اونو بخوره که جیسون نذاشت و گفت خب خب توله کوچولو حسابی حشری شده نه؟ و هی با کیرش ور میرفت جیسون گفت خب حالا هرکاری میگم بکن کصتو بمال دستاش تو دستبند بود برای همین به زور با دماغ و دهنش می‌مالید  و آه وناله میکرد  جیسون هرچی گفت اون گوش کرد حسابی مست و حشری شده بود اونقدر از کصش آب رفته بود که کل زمین خیس بود عین یه سگ رو زمین غلتید جیسون آبسو ریخت تو ظرف غذای سگ و گفت بخور جسیکا تا آخر رو لیسید و آماده بود که بالاخره یکی بره بکنتش که جیسون گفت نه دیگه بسه بریم ولی جسیکا دوید و خودشو مثل یه توله سگ به کیرش مالید جیسون هم رفت سمتش کیرشو گذاشت رو کصش و کشید روش جسیکا داشت دیوونه میشد اما آخرشم جیسون نکردش و فقط برای بازی بهش دوتا کیر مصنوعی برقی و چنتا ویبراتور داد گفت خوش بگذره ولی قبلش سه تا ویبراتور رو کرد تو کصش تا ته نتونه در بیاره ور رفتیم بیرون گفت اینجا و باش از تو دوربین جسیکا داشت با خودش ور میرفت که یهو ویبراتور رو از راه. دور روشن کرد و تو کصش می‌لرزید جسیکا میخواست خاموشش کنه اما راهی نبود رو تند تمرین درجه گذاشت و جسیکا دیگه داشت دیوونه میشد