ایدامه
از زبان مایکل
____________________
در رو باز کردم که دیدم مارتینه یکی از رفقام که پایه همه چی هست مار تین رو برای این آوردم که حال جسیکا جا بیاد
مارتین گفت سلام مچطوری مایکی؟ دختره حاضره؟ حسابی داغم
خندیدم و گفتم اولا مایکل نه مایکی دوما از حاضره
از زبان جسیکا
________________________
خدایا اینجا چه خبره داشتم برای خودم فکر میکردم که صدای خنده و بعد پا شنیدم سریع خودمو زدم به خواب